ایتا لینک

لینک ها و مطالب محبوب و مفید

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

چند نکته

چند نکته :

 

 در اسلام زمان پیامبر سیاهپوشی مکروه بود. این ماجرا از نهضت ابومسلم شروع میشود و بعد در زمان عباسیان به یک سنت متمایز ایدئولوژیک تبدیل میشود که در لباس سیاه نمود پیدا میکند اما بعد از قتل ابومسلم خونخواهان او به رسم اعتراض سپید پوش میشوند و جنگ سپید و سیاه آغاز میشود در مرگ یزدگرد تا انجا که به یاد دارم صحبتی از رنگهای سرخ و سبز نیست بلکه در پایان، زن اسیابان (سوسن تسلیمی ) میگوید

شما را که درفش سپید بود این بود داوری تا رای درفش سیاه چه باشد..

بیضایی در اشاره به درفش سپید طعنه ای هم به انقلاب سفید محمدرضا پهلوی میزند.

                    **

با مروری که از شنیده های خود از کلاسهای پربار دکتر سرگلزایی در ذهن دارم سه نکته را به یاد میاورم که قائل به ذکرند‌ . اول در باب تعریفی که از اوروبوروس داشتند که آن را به موجودات ترکیبی دوران باستان مثل شیر بالدار و اژدهای دوسر و نظایر ان نسبت دادند که چنین نیست این موجودات ترکیبی هایبرید هستند که بواسطه ی ترکیب ژنتیک بین دو حیوان مختلف بوجود میایند و نظریه ای هست که شاید قبلا نیز این موجودات که برخی مجسمه های انها در تخت جمشید و اماکن باستانی دیگر یافت میشوند واقعا وجود داشته اند. اوروبوروس اما ماریست که دم خودش را میخورد و یک دایره یا ماندالای ابدی میسازد که تمثیلیست از تناسخ مکرر و بی پایان‌ موجودات در زمین. 

نکته ی دوم در باب برگرداندن کلمه ی صابئین در قران توسط ایرانی ها بود که فرمودند اشتباها به زرتشتی ها و مجوسان ترجمه شده تا دین باستان ایران را از کفار جدا کند‌ حال آنکه صابئین و صابئان سه بار در قران امده که به همان نام ترجمه شده و یکبارش همراه واژه ی مجوس است (سوره ی حج ایه ی ۱۷) که در همینجا مجوسان را نیز جزء مومنین قرار داده است. پس ایرانی ها در این زمینه تفسیر به رآی و شبطنتی بخرج نداده اند. 

مورد سوم هم ترجمه ی کلمه ی شمال بود که فرمودند باز هم ایرانی ها بواسطه ی تفکر مانوی خود یمین و شمال را به معنی چپ و راست گرفته اند حال انکه شمال به معنی بادی شوم بوده که از شمال عربستان میوزیده که البته شاید در یک ایه این معنی صدق کند ولی جایی دیگر (سوره ق ایه ی ۱۷) به دوفرشته ی نگهبان انسان اشاره میشود که در راست و چپ ما (یمین و شمال) قرار دارند و اعمال انسان را مینویسند . شمال علاوه بر جهت شمالی در زبان عرب به معنای منحوس و چپ نیز هست و ایرانی ها در این زمینه نیز خبط نژادی بخرج نداده اند.

در هرصورت دانش دکتر سرگلزایی همچنان محترم است و از کلاسهای ایشان بسیار میتوان اموخت و توصیه ی من به دوستان این است که فایلهای صوتی ایشان را از کانالشان تهیه و گوش کنند. علی الخصوص مباحث مربوط به یونگ شناسی .

 

مهدی ارجمند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید کاووسی

دلایل مخالفت ارتش با عملیات خیبر

بخشی از دلایل مخالفت ارتش با انجام عملیات خیبر

 

مشکل نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، برای اجرای عملیات خیبر در محور کوشک زید شلمچه دو عامل اساسی بود.

عامل اول: نداشتن زمان برای اجرا در روز 1362/11/26، هفت روز قبل از اجرای عملیات خیبر در ستاد نزاجا با جناب سرهنگ حسین حسنی سعدی و جناب سرهنگ بهروز سلیمانجاه ملاقات کردم. هر دو این افسران با تجربه و جنگ دیده و مسئول، بسیار ناراحت و ناامید بودند و عملیات قرارگاه کربلا را که ارتش جمهوری اسلامی ایران باید اجرا کند را غیرممکن می‌دانستند. چرا؟ برای اینکه حمله‌ای بود به یک موضع مستحکم، آزمایش شده با آن همه موانع، آن هم بدون شناسایی و آمادگی.

 

عامل دوم: درگیر بودن لشکر های برآورده شده ما (ارتش جمهوری اسلامی ایران) در خطوط تماس دفاعی در سرتاسر جبهه بود. در حالی که حتی یک تیپ را نمی‌توانستیم از خط برداریم. بالأخره هم قرار شد با سه لشکر 77 پیاده و لشکر 21 پیاده و لشکر 92 زرهی (در کنترل قرارگاه نجف بود) وارد عمل شویم. درآخرین جلسه ستاد خاتم(ص)، جناب صیادشیرازی (فرماندهی نزاجا) با ناراحتی گفت: "به هیچ وجه امکان موفقیت نداریم. من با شما 180 درجه اختلاف نظر دارم و این از دو حال خارج نیست. یا دانش نظامی است که از شماها کمتر نیست (خطاب به فرماندهی و ستاد خاتم(ص)) و یا ایمان و اعتقاد که من در آن شکی ندارم."

 

در همین رابطه، اشاره کنم به گزارش کتبی جناب سرهنگ نصرت الله معین وزیری، یکی : از افسران عملیات در قرارگاه کربلا (نزاجا)، به فرماندهی نزاجا که تأکید دارد: " نهایت این عملیات شکست و آبروی ارتش ایران رفته است. شاید هدف برادران هم همین باشد."

 

برشی از کتاب بازخوانی جنگ تحمیلی نوشته امیر سرتیپ عبدالحسین مفید 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید کاووسی

اشتباهات جزئی فاجعه های عظیم

 

پرده اول

تماس بی سیم محسن رضایی میرقائد، فرمانده کل سپاه از محل قرارگاه عملیاتی نجف با محمد ابراهیم همت، فرمانده قرارگاه فرعی فتح ( لشکر 27 + تیپ 20 رمضان + تیپ 18 الغدیر)، بدین شرح روی نوار کاست مکالمات بی سیم قرارگاه فتح ضبط شده است: 

 

رضایی: همت،همت، محسن.

همت: به گوشم

رضایی: آقای همت؛ برادر عزیز، این بچه ها [ نیروهای چهار گردان عمل کننده قرارگاه بدر ] الان سر آن کانال پنجاه متری منتظر شما هستند. شما می‌خواهید آن‌ها بیایند تا سر قرارگاه‌تان؟!

همت: ما این [ که نیروهای آن چهار گردان بیایند تا جلوی قرارگاه فتح ] را نمیخواستیم! اگر قبلا [ در ورد تک دیشب این چهار گردان ] با ما هماهنگی می‌شد، این اتفاق نمی‌افتاد. الان هم اگر یکی از آن ها [ گردان های چهارگانه] بتواند بیاید به سمت ما، خیلی کمک می‌کند. در هر صورت ما کار خودمان را شروع می‌کنیم. اگر این که می‌گویید "تکلیف شرعی" باشد، شروع می‌کنیم.

رضایی [ با صدایی مضطرب و لحنی تحکم آمیز ] : آقا شروع کنید! آقا چقدر بحث می‌کنید؟! شروع کنید! به این بچه‌هایتان بگویید این قدر بی خود بحث نکنند؛ نکند می‌خواهید [ آن چهار گردان ] از جایی که هستند بیایند تا دم ورودی قرارگاه‌تان، تا بعد از آن جا بگویید بفرمایید داخل؟! این بچه ها زحمت کشیده‌اند و الان پل را گرفته‌اند. پل دست آن‌ها است؛ به بچه‌هایتان بگویید بروند سراغ‌شان، چرا معطل می‌کنید؟!

 

پرده دوم

درخواست ارسال اژدر بنگال کردیم، که آن هم نرسید. در همین حال؛ حاج همت مدام با بی سیم من تماس می‌گرفت و می‌گفت: پس چی شد؟ چرا شما خط را نمی‌شکنید؟

 گفتم: داریم تلاش‌مان را می‌کنیم، اما نمی‌شود. با آخر همت گفت: اگر تو نمی‌توانی خط را بشکنی ، بگو تا خودم به آن جا بیایم. من که همه راه‌ها را برای شکستن خط در آن شب آزموده بودم، گفتم: والله دیگر کاری از دست من بر‌نمی‌آید؛ اگر شما تدبیر بهتری سراغ دارید؛ بسم الله!

 

پرده سوم

آقای هاشمی رفسنجانی، فرمانده جنگ، به منطقه آمد و به سرعت خود را به سنگر فرماندهی سپاه رساند. وی به برادر محسن رضایی گفت:

"اعلام کردیم که هر کس (هر یگان) هر چه در چنته دارد بیاورد میدان"

برادر رضایی نیز پاسخ داد:

"ما هم گفته‌ایم که افراد تا حد فرمانده لشکر باید بجنگند. حتی اگر سازمان رزم سپاه مختل شود."

 

پرده چهارم

بیشتر حاج همت صحبت می‌کرد. بعضی جاها صدای گریه با صحبتش آمیخته می‌شد. حاج کاظم[رستگار]، هم مدام می‌گفت: همینه دیگه، به خدا توکل کن، اونا کی فهمیدن ما چی می‌کشیم که حالا بفهمن؟ مهم خداست. همت در حرف‌هایش روی یک موضوع خیلی تاکید می‌کرد، آن هم اینکه بالایی‌ها تصور می‌کنند کوتاهی می‌کنم و توقع دارند بعد از پنج شش بار زدن به پل طلاییه و شکست خوردن، کماکان ادامه بدهم، درحالی که شدنی نیست. 

حاج همت می‌گفت: من باید بچه‌ها را از روی بدن شهدای شب قبل حرکت بدم. عملا فضایی واسه تحرک و مانور باقی نمونده. از اون طرف دشمن هم دست ما رو خونده. این طرف هم پایینی‌ها فکر می‌کنن من مطالب رو به بالا منتقل نمی‌کنم و گردان گردان رو واسه یه هدف دست نیافتنی هزینه می‌کنم.دیگه خسته شدم

 

پرده پنجم

بعد از عملیات خیبر جمعی از فرمانده لشکر 10 سیدالشهدای تهران با نوشتن نامه ای از وضعیت جبهه ها انتقاد کرده و سعی میکنند از طریق دیدار با مسئولین کشور صحبت های خود را مطرح کنند. در این نامه موارد بسیاری مطرح میشود که حرف های سر به مهری بود که تا قبل از آن گفته نشده بود. در این نامه صراحتا گفته میشود: "با شعار این‌که توکل برای پیروزی کافی است، شدیدا تدبیر و تعقل را از صحنه بیرون کرده‌اند." در بخش دیگری از نامه امده است: "به دلیل این‌که جواب تبلیغات خارجیان را می‌دهیم و برای حفظ روحیه مردم، دروغ‌های بزرگی را در رده‌های مختلف اجرایی می‌گویند که نه تنها نتیجه عکس می‌دهد بلکه مردم را گیج کرده و در ذهن آن‌ها سوال ایجاد می‌کند."

" برای توجیه نارسایی‌ها و ضعف‌ها از اعتبار حضرت امام خرج می‌کنند. در جمهوری اسلامی مانند قارچ از زمین انواع قرارگاه به بهانه اداره جنگ سبز می‌شوند. تب قرارگاه مملکت را تسخیر نموده و برای انجام هر کاری قرارگاه احداث می‌کنند."

در این نامه محوریت اصلی انتقادات فرمانده سپاه محسن رضایی است. "فرمانده کل سپاه، عمده قوای گمنام سپاه را آدم حساب نمی‎کند. اطاعت بی‎چون و چرا از فرمانده و شورای عالی در همه زمینه‌ها خط مشی کلی سپاه است که توسط فرماندهی دنبال می گردد. با آن‌که حضرت امام(ارواحنا فداه) فرموده‌اند ولایت اداری نداریم، مسئولان و فرمانده کل سپاه از هر طریق کوشش میکنند ولایت خود را اثبات کنند. هرکس ولایت فرمانده کل سپاه را قبول نداشته باشد منزوی و سرکوب می‌شود."

در نهایت در جلسه آذر ماه 63 در سپاه مرکز حسن بهمنی یک انتقاد را صراحتا بیان می‌کند:

اصل قضیه این است که همین الان، برادر محسن رضایی همه می دانند که ایشان قبل از اینکه به عنوان فرمانده کل سپاه منصوب بشوند از مسائل نظامی اطلاع نداشتند، بعد از این هم که منصوب شدند توی قرارگاه ها نشسته اند با دستیاران‌شان. کسانی هم که توی قرارگاه ها می نشینند چیزی یاد نمی گیرند. بچه هایی هم که مثل حاج علی موحد، حاج احمد متوسلیان، توی دل خون و آتش آن چیزهایی که باید یاد بگیرند منزوی می‌شوند. اصل قضیه و مشکلات ما در اینجا نهفته است که فرماندهی ما آن طوری که باید و شاید نمی‌تواند در جنگ کار بکند.

 

پ.ن: محمد ابراهیم همت در جریان خیبر شهید می‌شود

کاظم نجفی رستگار، حسن بهمنی نیز در عملیات بدر در اسفند 63 شهید می‌شوند.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید کاووسی