اعتیاد به جنگ، قطعه ای گمشده
اعتیاد در تعاریف معنای متفاوتی دارد، یکی از تعاریف اعتیاد جایگزینی مزمن در نظر گرفته میشود. همچنین اعتیاد پاسخ فیزیولوژیکی بدن به مصرف مکرر مواد اعتیادآور در نظر گرفته میشود این وابستگی از طرفی باعث تسکین و آرامش موقت و گاهی تحریک و نشاط گذرا برای فرد میگردد و از طرف دیگر بعد از اتمام این اثرات سبب جستجوی فرد برای یافتن مجدد ماده و وابستگی مداوم به آن میشود.
اعتیاد موارد بسیاری از انواع مواد و هیجانات را در بر میگیرد. شاید یکی از موارد اعتیاد که کمتر به آن توجه شده باشد، اعتیاد به جنگ است. جنگ ها با توجه به شرایط خاص خودشان یک محیط پرخطر همراه با استرس بسیار فراوان است، با توجه به همین شرایط بصورت نرمال بدن هر شخصی که در این شرایط قرار میگیرد شروع به ترشح دوز بسیار بالا سروتونین، دوپامین، کورتیزول، آدرنالین میکند.
تشرح دوز بالا این مواد بصورت مداوم در بدن باعث بروز اعتیاد و وابستگی فرد برای حضور در این شرایط میشود و زمانی که فرد بخش قابل توجهی از زندگی خود را در شرایط نبرد طی میکند ناخودآگاه فرد همواره در این تلاش است که در این شرایط قرار گیرد.
نکته قابل توجه این است که طیف قابل توجهی از سربازان حاضر در میدان نبرد را جوانان تشکیل میدهند و این طیف به علت اینکه هنوز زندگی اجتماعی خودشان را بصورت کامل تشکیل نداده اند و وابستگی های اجتماعی و احساسی را هنوز بصورت کامل شکل ندادهاند به صورت کلی میتوان گفت چیزی برای از دست دادن ندارند. همچنین این افراد چون هنوز فرصت رسیدن به دستاورد قابل توجهی برای زندگی خود نداشته اند با قرار گرفتن در شرایط نبرد به سرعت تبدیل به قهرمان های ملی میشوند.
همچنین شرایط جنگی به این شکل است که آینده فرد در 24 ساعت آینده مشخص نیست و فرد نمیداند که فردا زنده است یا خیر به همین علت فرد تلاش میکند در لحظه زندگی کند و همین سبک زندگی و این شرایط پرهیجان جذابیت خاص خود را دارد. همچنین فرصت برای ثبت افتخار و کارهایی که در شرایط عادی برای فرد امکان پذیر نیست برای افراد در شرایط جنگی فراهم میشود، حضور در جریان عملیات های پیروز یا انجام کارهایی مثل منهدم کردن یک تانک باعث میشود دوپامین در سطح بسیار بالایی در بدن ترشح شود و فرد تا سالهای بعد نیز با تکیه بر این خاطرات به حضور خود در جنگ افتخار کند.
همچنین شکل گیری دوستی در جریان جنگ برای سربازان یک شرایط ویژه تلقی میشود زیرا در این شرایط خاص افراد زمان زیادی را در کنار یک دیگر میگذرانند، افرادی که با یک هدف مشترک در شرایط سخت کنار یکدیگر هستند و مقاطعی برای یک دیگر فداکاری کرده و یکدیگر را نجات میدهند نکته قابل توجه این است که این شکل از دوستی ها در شرایط عادی جامعه امکان پذیر نیست.
از طرفی در جریان جنگ احساس مهم بودن برای سربازان به شکل قابل توجهی افزایش پیدا میکند و در جامعه این افراد را به عنوان یک ناجی نگاه میکند اما زمانی که جنگ پایان یابد این احساس در لحظه از بین میرود و دیگر نگاه قهرمانانه و ناجی بودن به سربازان در جامعه وجود ندارد و این مسئله باعث میشود سربازان از نظر روحی برای تامین این نیاز و نگاه همواره بخواهند در جریان جنگ حضور داشته باشند.
این موارد در همه سربازانی که در جنگ های مختلف در دنیا حضور داشتهاند دیده شده است و جنگ ایران و عراق نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. در بررسی هایی که از افراد حاضر در جنگ ایران و عراق به عمل آمده بود موارد بسیاری دیده شده بود اما شایعترین این موارد: تجربه استرس شدید و خارج از تحمل فرد به صورت شهادت جمعی از دوستان و همرزمان و یا جراحت دلخراش جمعی دیگر، تجربه مجدد و مکرر حادثه به صورت یادآوری خاطرات ناخوشایند حادثه، کابوسهای تکرار شونده حادثه، احساس یا عمل ناگهانی به صورتی که گویی آن حادثه ناخوشایند در حال تکرار است، آشفتگی شدید به هنگام تماس با موقعیتهایی که از جهتی با آن حادثه شباهت دارد، بی علاقگی نسبت به فعالیتهای مهم زندگی، احساس غریبگی نسبت به دیگران، احساس گناه از زنده ماندن در حالی که همرزمان به شهادت رسیدهاند. اختلال در حافظه، اختلال در خواب و بی خوابی، کم حوصلگی، حساسیت نسبت به سر و صدا، تحریک پذیری، کاهش بازده کار، سردرد، فراموشی، اضطراب، بیاشتهایی، خستگی، عصبانیت، سرگیجه، انزواطلبی، کم حرفی، عدم تمرکز حواس، لرزش دستها، پرخاشگری، تردید در تصمیمگیری، بیقراری بوده است.
از بین موارد بروز احساساتی مثل بی علاقگی نسبت به فعالیتهای مهم زندگی، احساس غریبگی نسبت به دیگران، انزواطلبی، کم حرفی از مواردی است که میتوان گفت این افراد به حضور در شرایط جنگی عادت کرده و در جریان تغییر این شرایط نتواستهاند خود را با شرایط نرمال وقف دهند.