ایتا لینک

لینک ها و مطالب محبوب و مفید

اعتیاد به جنگ

اعتیاد به جنگ، قطعه ای گمشده 

 

اعتیاد در تعاریف معنای متفاوتی دارد، یکی از تعاریف اعتیاد جایگزینی مزمن در نظر گرفته می‌شود. همچنین اعتیاد پاسخ فیزیولوژیکی بدن به مصرف مکرر مواد اعتیادآور در نظر گرفته می‌شود این وابستگی از طرفی باعث تسکین و آرامش موقت و گاهی تحریک و نشاط گذرا برای فرد می‌گردد و از طرف دیگر بعد از اتمام این اثرات سبب جستجوی فرد برای یافتن مجدد ماده و وابستگی مداوم به آن می‌شود. 

 

اعتیاد موارد بسیاری از انواع مواد و هیجانات را در بر می‌‌گیرد. شاید یکی از موارد اعتیاد که کمتر به آن توجه شده باشد، اعتیاد به جنگ است. جنگ ها با توجه به شرایط خاص خودشان یک محیط پرخطر همراه با استرس بسیار فراوان است، با توجه به همین شرایط بصورت نرمال بدن هر شخصی که در این شرایط قرار می‌گیرد شروع به ترشح دوز بسیار بالا سروتونین، دوپامین، کورتیزول، آدرنالین می‌کند.

 

تشرح دوز بالا این مواد بصورت مداوم در بدن باعث بروز اعتیاد و وابستگی فرد برای حضور در این شرایط می‌شود و زمانی که فرد بخش قابل توجهی از زندگی خود را در شرایط نبرد طی می‌کند ناخودآگاه فرد همواره در این تلاش است که در این شرایط قرار گیرد.

 

نکته قابل توجه این است که طیف قابل توجهی از سربازان حاضر در میدان نبرد را جوانان تشکیل می‌دهند و این طیف به علت اینکه هنوز زندگی اجتماعی خودشان را بصورت کامل تشکیل نداده اند و وابستگی های اجتماعی و احساسی را هنوز بصورت کامل شکل نداده‌اند به صورت کلی می‌توان گفت چیزی برای از دست دادن ندارند. همچنین این افراد چون هنوز فرصت رسیدن به دستاورد قابل توجهی برای زندگی خود نداشته اند با قرار گرفتن در شرایط نبرد به سرعت تبدیل به قهرمان های ملی می‌شوند.

 

همچنین شرایط جنگی به این شکل است که آینده فرد در 24 ساعت آینده مشخص نیست و فرد نمی‌داند که فردا زنده است یا خیر به همین علت فرد تلاش می‌کند در لحظه زندگی کند و همین سبک زندگی و این شرایط پرهیجان جذابیت خاص خود را دارد. همچنین فرصت برای ثبت افتخار و کارهایی که در شرایط عادی برای فرد امکان پذیر نیست برای افراد در شرایط جنگی فراهم می‌شود، حضور در جریان عملیات های پیروز یا انجام کارهایی مثل منهدم کردن یک تانک باعث می‌شود دوپامین در سطح بسیار بالایی در بدن ترشح شود و فرد تا سالهای بعد نیز با تکیه بر این خاطرات به حضور خود در جنگ افتخار کند.

 

همچنین شکل گیری دوستی در جریان جنگ برای سربازان یک شرایط ویژه تلقی می‌شود زیرا در این شرایط خاص افراد زمان زیادی را در کنار یک دیگر می‌گذرانند، افرادی که با یک هدف مشترک در شرایط سخت کنار یکدیگر هستند و مقاطعی برای یک دیگر فداکاری کرده و یکدیگر را نجات می‌دهند نکته قابل توجه این است که این شکل از دوستی ها در شرایط عادی جامعه امکان پذیر نیست.

از طرفی در جریان جنگ احساس مهم بودن برای سربازان به شکل قابل توجهی افزایش پیدا می‌کند و در جامعه این افراد را به عنوان یک ناجی نگاه می‌کند اما زمانی که جنگ پایان یابد این احساس در لحظه از بین می‌رود و دیگر نگاه قهرمانانه و ناجی بودن به سربازان در جامعه وجود ندارد و این مسئله باعث می‌شود سربازان از نظر روحی برای تامین این نیاز و نگاه همواره بخواهند در جریان جنگ حضور داشته باشند. 

 

این موارد در همه سربازانی که در جنگ های مختلف در دنیا حضور داشته‌اند دیده شده است و جنگ ایران و عراق نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. در بررسی هایی که از افراد حاضر در جنگ ایران و عراق به عمل آمده بود موارد بسیاری دیده شده بود اما شایعترین این موارد: تجربه استرس شدید و خارج از تحمل فرد به صورت شهادت جمعی از دوستان و همرزمان و یا جراحت دلخراش جمعی دیگر، تجربه مجدد و مکرر حادثه به صورت یادآوری خاطرات ناخوشایند حادثه، کابوسهای تکرار شونده حادثه، احساس یا عمل ناگهانی به صورتی که گویی آن حادثه ناخوشایند در حال تکرار است، آشفتگی شدید به هنگام تماس با موقعیت‌هایی که از جهتی با آن حادثه شباهت دارد، بی علاقگی نسبت به فعالیت‌های مهم زندگی، احساس غریبگی نسبت به دیگران، احساس گناه از زنده ماندن در حالی که همرزمان به شهادت رسیده‌اند. اختلال در حافظه، اختلال در خواب و بی خوابی، کم حوصلگی، حساسیت نسبت به سر و صدا، تحریک پذیری، کاهش بازده کار، سردرد، فراموشی، اضطراب، بی‌اشتهایی، خستگی، عصبانیت، سرگیجه، انزواطلبی، کم حرفی، عدم تمرکز حواس، لرزش دستها، پرخاشگری، تردید در تصمیم‌گیری، بیقراری بوده است.

از بین موارد بروز احساساتی مثل بی علاقگی نسبت به فعالیت‌های مهم زندگی، احساس غریبگی نسبت به دیگران، انزواطلبی، کم حرفی از مواردی است که می‌توان گفت این افراد به حضور در شرایط جنگی عادت کرده و در جریان تغییر این شرایط نتواسته‌اند خود را با شرایط نرمال وقف دهند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید کاووسی

چند نکته

چند نکته :

 

 در اسلام زمان پیامبر سیاهپوشی مکروه بود. این ماجرا از نهضت ابومسلم شروع میشود و بعد در زمان عباسیان به یک سنت متمایز ایدئولوژیک تبدیل میشود که در لباس سیاه نمود پیدا میکند اما بعد از قتل ابومسلم خونخواهان او به رسم اعتراض سپید پوش میشوند و جنگ سپید و سیاه آغاز میشود در مرگ یزدگرد تا انجا که به یاد دارم صحبتی از رنگهای سرخ و سبز نیست بلکه در پایان، زن اسیابان (سوسن تسلیمی ) میگوید

شما را که درفش سپید بود این بود داوری تا رای درفش سیاه چه باشد..

بیضایی در اشاره به درفش سپید طعنه ای هم به انقلاب سفید محمدرضا پهلوی میزند.

                    **

با مروری که از شنیده های خود از کلاسهای پربار دکتر سرگلزایی در ذهن دارم سه نکته را به یاد میاورم که قائل به ذکرند‌ . اول در باب تعریفی که از اوروبوروس داشتند که آن را به موجودات ترکیبی دوران باستان مثل شیر بالدار و اژدهای دوسر و نظایر ان نسبت دادند که چنین نیست این موجودات ترکیبی هایبرید هستند که بواسطه ی ترکیب ژنتیک بین دو حیوان مختلف بوجود میایند و نظریه ای هست که شاید قبلا نیز این موجودات که برخی مجسمه های انها در تخت جمشید و اماکن باستانی دیگر یافت میشوند واقعا وجود داشته اند. اوروبوروس اما ماریست که دم خودش را میخورد و یک دایره یا ماندالای ابدی میسازد که تمثیلیست از تناسخ مکرر و بی پایان‌ موجودات در زمین. 

نکته ی دوم در باب برگرداندن کلمه ی صابئین در قران توسط ایرانی ها بود که فرمودند اشتباها به زرتشتی ها و مجوسان ترجمه شده تا دین باستان ایران را از کفار جدا کند‌ حال آنکه صابئین و صابئان سه بار در قران امده که به همان نام ترجمه شده و یکبارش همراه واژه ی مجوس است (سوره ی حج ایه ی ۱۷) که در همینجا مجوسان را نیز جزء مومنین قرار داده است. پس ایرانی ها در این زمینه تفسیر به رآی و شبطنتی بخرج نداده اند. 

مورد سوم هم ترجمه ی کلمه ی شمال بود که فرمودند باز هم ایرانی ها بواسطه ی تفکر مانوی خود یمین و شمال را به معنی چپ و راست گرفته اند حال انکه شمال به معنی بادی شوم بوده که از شمال عربستان میوزیده که البته شاید در یک ایه این معنی صدق کند ولی جایی دیگر (سوره ق ایه ی ۱۷) به دوفرشته ی نگهبان انسان اشاره میشود که در راست و چپ ما (یمین و شمال) قرار دارند و اعمال انسان را مینویسند . شمال علاوه بر جهت شمالی در زبان عرب به معنای منحوس و چپ نیز هست و ایرانی ها در این زمینه نیز خبط نژادی بخرج نداده اند.

در هرصورت دانش دکتر سرگلزایی همچنان محترم است و از کلاسهای ایشان بسیار میتوان اموخت و توصیه ی من به دوستان این است که فایلهای صوتی ایشان را از کانالشان تهیه و گوش کنند. علی الخصوص مباحث مربوط به یونگ شناسی .

 

مهدی ارجمند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید کاووسی

دلایل مخالفت ارتش با عملیات خیبر

بخشی از دلایل مخالفت ارتش با انجام عملیات خیبر

 

مشکل نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، برای اجرای عملیات خیبر در محور کوشک زید شلمچه دو عامل اساسی بود.

عامل اول: نداشتن زمان برای اجرا در روز 1362/11/26، هفت روز قبل از اجرای عملیات خیبر در ستاد نزاجا با جناب سرهنگ حسین حسنی سعدی و جناب سرهنگ بهروز سلیمانجاه ملاقات کردم. هر دو این افسران با تجربه و جنگ دیده و مسئول، بسیار ناراحت و ناامید بودند و عملیات قرارگاه کربلا را که ارتش جمهوری اسلامی ایران باید اجرا کند را غیرممکن می‌دانستند. چرا؟ برای اینکه حمله‌ای بود به یک موضع مستحکم، آزمایش شده با آن همه موانع، آن هم بدون شناسایی و آمادگی.

 

عامل دوم: درگیر بودن لشکر های برآورده شده ما (ارتش جمهوری اسلامی ایران) در خطوط تماس دفاعی در سرتاسر جبهه بود. در حالی که حتی یک تیپ را نمی‌توانستیم از خط برداریم. بالأخره هم قرار شد با سه لشکر 77 پیاده و لشکر 21 پیاده و لشکر 92 زرهی (در کنترل قرارگاه نجف بود) وارد عمل شویم. درآخرین جلسه ستاد خاتم(ص)، جناب صیادشیرازی (فرماندهی نزاجا) با ناراحتی گفت: "به هیچ وجه امکان موفقیت نداریم. من با شما 180 درجه اختلاف نظر دارم و این از دو حال خارج نیست. یا دانش نظامی است که از شماها کمتر نیست (خطاب به فرماندهی و ستاد خاتم(ص)) و یا ایمان و اعتقاد که من در آن شکی ندارم."

 

در همین رابطه، اشاره کنم به گزارش کتبی جناب سرهنگ نصرت الله معین وزیری، یکی : از افسران عملیات در قرارگاه کربلا (نزاجا)، به فرماندهی نزاجا که تأکید دارد: " نهایت این عملیات شکست و آبروی ارتش ایران رفته است. شاید هدف برادران هم همین باشد."

 

برشی از کتاب بازخوانی جنگ تحمیلی نوشته امیر سرتیپ عبدالحسین مفید 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید کاووسی

اشتباهات جزئی فاجعه های عظیم

 

پرده اول

تماس بی سیم محسن رضایی میرقائد، فرمانده کل سپاه از محل قرارگاه عملیاتی نجف با محمد ابراهیم همت، فرمانده قرارگاه فرعی فتح ( لشکر 27 + تیپ 20 رمضان + تیپ 18 الغدیر)، بدین شرح روی نوار کاست مکالمات بی سیم قرارگاه فتح ضبط شده است: 

 

رضایی: همت،همت، محسن.

همت: به گوشم

رضایی: آقای همت؛ برادر عزیز، این بچه ها [ نیروهای چهار گردان عمل کننده قرارگاه بدر ] الان سر آن کانال پنجاه متری منتظر شما هستند. شما می‌خواهید آن‌ها بیایند تا سر قرارگاه‌تان؟!

همت: ما این [ که نیروهای آن چهار گردان بیایند تا جلوی قرارگاه فتح ] را نمیخواستیم! اگر قبلا [ در ورد تک دیشب این چهار گردان ] با ما هماهنگی می‌شد، این اتفاق نمی‌افتاد. الان هم اگر یکی از آن ها [ گردان های چهارگانه] بتواند بیاید به سمت ما، خیلی کمک می‌کند. در هر صورت ما کار خودمان را شروع می‌کنیم. اگر این که می‌گویید "تکلیف شرعی" باشد، شروع می‌کنیم.

رضایی [ با صدایی مضطرب و لحنی تحکم آمیز ] : آقا شروع کنید! آقا چقدر بحث می‌کنید؟! شروع کنید! به این بچه‌هایتان بگویید این قدر بی خود بحث نکنند؛ نکند می‌خواهید [ آن چهار گردان ] از جایی که هستند بیایند تا دم ورودی قرارگاه‌تان، تا بعد از آن جا بگویید بفرمایید داخل؟! این بچه ها زحمت کشیده‌اند و الان پل را گرفته‌اند. پل دست آن‌ها است؛ به بچه‌هایتان بگویید بروند سراغ‌شان، چرا معطل می‌کنید؟!

 

پرده دوم

درخواست ارسال اژدر بنگال کردیم، که آن هم نرسید. در همین حال؛ حاج همت مدام با بی سیم من تماس می‌گرفت و می‌گفت: پس چی شد؟ چرا شما خط را نمی‌شکنید؟

 گفتم: داریم تلاش‌مان را می‌کنیم، اما نمی‌شود. با آخر همت گفت: اگر تو نمی‌توانی خط را بشکنی ، بگو تا خودم به آن جا بیایم. من که همه راه‌ها را برای شکستن خط در آن شب آزموده بودم، گفتم: والله دیگر کاری از دست من بر‌نمی‌آید؛ اگر شما تدبیر بهتری سراغ دارید؛ بسم الله!

 

پرده سوم

آقای هاشمی رفسنجانی، فرمانده جنگ، به منطقه آمد و به سرعت خود را به سنگر فرماندهی سپاه رساند. وی به برادر محسن رضایی گفت:

"اعلام کردیم که هر کس (هر یگان) هر چه در چنته دارد بیاورد میدان"

برادر رضایی نیز پاسخ داد:

"ما هم گفته‌ایم که افراد تا حد فرمانده لشکر باید بجنگند. حتی اگر سازمان رزم سپاه مختل شود."

 

پرده چهارم

بیشتر حاج همت صحبت می‌کرد. بعضی جاها صدای گریه با صحبتش آمیخته می‌شد. حاج کاظم[رستگار]، هم مدام می‌گفت: همینه دیگه، به خدا توکل کن، اونا کی فهمیدن ما چی می‌کشیم که حالا بفهمن؟ مهم خداست. همت در حرف‌هایش روی یک موضوع خیلی تاکید می‌کرد، آن هم اینکه بالایی‌ها تصور می‌کنند کوتاهی می‌کنم و توقع دارند بعد از پنج شش بار زدن به پل طلاییه و شکست خوردن، کماکان ادامه بدهم، درحالی که شدنی نیست. 

حاج همت می‌گفت: من باید بچه‌ها را از روی بدن شهدای شب قبل حرکت بدم. عملا فضایی واسه تحرک و مانور باقی نمونده. از اون طرف دشمن هم دست ما رو خونده. این طرف هم پایینی‌ها فکر می‌کنن من مطالب رو به بالا منتقل نمی‌کنم و گردان گردان رو واسه یه هدف دست نیافتنی هزینه می‌کنم.دیگه خسته شدم

 

پرده پنجم

بعد از عملیات خیبر جمعی از فرمانده لشکر 10 سیدالشهدای تهران با نوشتن نامه ای از وضعیت جبهه ها انتقاد کرده و سعی میکنند از طریق دیدار با مسئولین کشور صحبت های خود را مطرح کنند. در این نامه موارد بسیاری مطرح میشود که حرف های سر به مهری بود که تا قبل از آن گفته نشده بود. در این نامه صراحتا گفته میشود: "با شعار این‌که توکل برای پیروزی کافی است، شدیدا تدبیر و تعقل را از صحنه بیرون کرده‌اند." در بخش دیگری از نامه امده است: "به دلیل این‌که جواب تبلیغات خارجیان را می‌دهیم و برای حفظ روحیه مردم، دروغ‌های بزرگی را در رده‌های مختلف اجرایی می‌گویند که نه تنها نتیجه عکس می‌دهد بلکه مردم را گیج کرده و در ذهن آن‌ها سوال ایجاد می‌کند."

" برای توجیه نارسایی‌ها و ضعف‌ها از اعتبار حضرت امام خرج می‌کنند. در جمهوری اسلامی مانند قارچ از زمین انواع قرارگاه به بهانه اداره جنگ سبز می‌شوند. تب قرارگاه مملکت را تسخیر نموده و برای انجام هر کاری قرارگاه احداث می‌کنند."

در این نامه محوریت اصلی انتقادات فرمانده سپاه محسن رضایی است. "فرمانده کل سپاه، عمده قوای گمنام سپاه را آدم حساب نمی‎کند. اطاعت بی‎چون و چرا از فرمانده و شورای عالی در همه زمینه‌ها خط مشی کلی سپاه است که توسط فرماندهی دنبال می گردد. با آن‌که حضرت امام(ارواحنا فداه) فرموده‌اند ولایت اداری نداریم، مسئولان و فرمانده کل سپاه از هر طریق کوشش میکنند ولایت خود را اثبات کنند. هرکس ولایت فرمانده کل سپاه را قبول نداشته باشد منزوی و سرکوب می‌شود."

در نهایت در جلسه آذر ماه 63 در سپاه مرکز حسن بهمنی یک انتقاد را صراحتا بیان می‌کند:

اصل قضیه این است که همین الان، برادر محسن رضایی همه می دانند که ایشان قبل از اینکه به عنوان فرمانده کل سپاه منصوب بشوند از مسائل نظامی اطلاع نداشتند، بعد از این هم که منصوب شدند توی قرارگاه ها نشسته اند با دستیاران‌شان. کسانی هم که توی قرارگاه ها می نشینند چیزی یاد نمی گیرند. بچه هایی هم که مثل حاج علی موحد، حاج احمد متوسلیان، توی دل خون و آتش آن چیزهایی که باید یاد بگیرند منزوی می‌شوند. اصل قضیه و مشکلات ما در اینجا نهفته است که فرماندهی ما آن طوری که باید و شاید نمی‌تواند در جنگ کار بکند.

 

پ.ن: محمد ابراهیم همت در جریان خیبر شهید می‌شود

کاظم نجفی رستگار، حسن بهمنی نیز در عملیات بدر در اسفند 63 شهید می‌شوند.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید کاووسی

تلخ ترین لحظات جنگ

از تلخ ترین لحظات جنگ

 

در جریان عملیات عاشورا در منطقه میمک بخشی از نیروهای تیپ 29 نبی اکرم کرمانشاه در بخش نی خزر در محاصره گیر می‌کنن

از این تیپ 13 نفر در محاصره گیر می‌کنند و تیپ 102 تا 103 نفر مفقودی دارد

جو و فشار عصبی سنگینی بر فرماندهان این تیپ حاکم است

وضعیت نیروهای تیپ نبی اکرم بحرانی بود. قرار بود تیپ انصارالحسین را مامور کنند تا محاصره رو بشکند و نیروها را نجات دهند

 

اما فرماندهان تیپ انصار الحسین مخالف بودند، آن‌ها اعتقاد داشتند به منطقه آشنا نیستند و باید شناسایی کنند. اگر بی محابا عمل کنند یا آن‌ها هم در محاصره گیر می‌کنند یا باید با تلفات سنگینی خود را محاصره شدگان برسانن

آن‌هایی در محاصره بودند مدام می‌گفتند چرا کسی برای کمک نمی‌آید

مهمات نداریم، حال زخمی ها وخیم است، بچه گرسنه و تشنه هستند و سردشان است..

 

زمانی که امید برای نجات این افراد از بین می‌رود. فرمانده تیپ نبی اکرم به این نیروها می‌گوی

" ما دیگر نمی‌توانیم کاری برای شما انجام دهیم خودتان هر طور صلاح می‌دانید عمل کنید...

 

در آخر این افراد به مظلومانه ترین شکل ممکن شهید شدند با تیر خلاص و غلتیدن و کشیده شدن بر روی زمین بی آن که امیدی برای نجات داشته باش

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید کاووسی

دولت در جنگ معادلات چند مجهولی

دولت در جنگ، معادلات چند مجهولی!!!

بخش او

 

با انفجار نخست وزیری و ترور رئیس جمهوری و نخست وزیر وقت مقدمات تشکیل دولت جدید فراهم شد و در مهرماه همان سال آیت الله خامنه‌ای به عنوان سومین رئیس جمهور کشور انتخاب ش

دولت سوم در مهر 60 در حالی روی کار آمد که دو دولت قبلی به پایان خود نرسیدند و از لحاظ ساختار دولتی وضعیت آشفته بود

 

 

اما دولت سوم در ابتدای امر خود یک چالش اساسی داشت، انتخاب نخست و

آقای خامنه‌ای ابتدا علی اکبر ولایتی را جهت حضور در این پست معرفی می‌کند اما ولایتی موفق به کسب رای اعتماد نمی‌شود و میرحسین موسوی با آنکه اولویت چندم بود اما با کسب رای اعتماد توانست کرسی نخست وزیری را در اختیار بگیرد و این شروعی بر یک دوره پرتنش سیاسی در جنگ بود

 

 

رئیس جمهوری با نخست وزیر اختلافات چشمگیری داشت و روز به روز این اختلافات بیشتر می‌

در ابتدای تشکیل دولت تا سال 61 عمده وظیفه دولت در جنگ تامین بودجه، اسکان دادن آوارگان، رسیدگی به خانواده شهدا،اسرا و مفقودین بود اما 61 به بعد که دور پیروزی ها جای خود را شکست، رکود و جنگ فرسایشی داد فشار بر دولت برای پشتیبانی جنگ بیشتر شد. رفته رفته دولت در هر وزارتخانه یک معاونت دفاعی تشکیل داد که وظیفه آن هماهنگی در بکارگیری ظرفیت آن وزارتخانه و دستگاه‌های مربوطه را برای برنامه‌های پشتیبانی مهندسی، صنعتی و اقتصادی از جنگ بود

 

1.شد..زیر.د.ل

L1.شد..زیر.د.ل.1.شد..زیر.د.لrhistory1

L.t

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید کاووسی

از صیاد دلها سلیمانی به حسین پورجعفری

صیاددلها سرداردلها آرام بی سر:

❤.....صیاد دلها.....

🌷.f@d@.🌷:

، شهید پورجعفری حدود ۳۰ سال از صبح تا شب همراه سردار سلیمانی بوده و در آخر هم کنار سردار شهید شدند. در یک برهه‌، حوالی سال ۹۵ خانواده شهید پورجعفری از ایشان میخواهند که دیگر جهاد کافی هست و بیشتر به امور خانواده بپردازند.

شهید هم بدلیل ملاحظات خانواده استعفا میدهند.

بعد از آن، شهید سلیمانی برای اولین‌بار برای مأموریت عازم سوریه میشوند درحالی که برخلاف همیشه پورجعفری همراهشان نبوده.

در آن سفر، شهید سلیمانی نامه ای را برای حسین پورجعفری می نویسد که بسیار خواندنی هست.

ظاهراً بعد از این نامه، شهید پورجعفری خانواده را راضی می‌کند و دوباره برمیگردند به سپاه قدس و نهایتا در کنار شهید سلیمانی به فیض شهادت می‌رسد.

متن این نامه خواندنی حاج قاسم به این شهید به شرح زیر تقدیم به شما 👇

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عزیز برادرم حسین، پس از سی سال خصوصا در این بیست سال که نفس تو پیوسته تنفسم بود، اولین سفر را بدون تو درحال انجام هستم. در طول سفر بارها بر حسب عادت صدایت کردم. همه تعجب کردند، در هواپیما، ماشین و . . . . بارها نگاه کردم، جایت خالی بود، معلوم شد خیلی دوستت داشته‌ام.

 

حسین عزیز تو نسبتی با من داشتی که حتما فرزندانت با شما و شما با فرزندانت نداشته ای و فرزندانم هم با من نداشته اند. همیشه نه تنها از جسمم مراقبت می کردی، بلکه مراقب روحم هم بودی. اصرار به استراحت، اصرار به خوردن، خوابیدن و . . . بیش از احساس یک فرزند به پدرش بود. بیست سال اخیر پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود.

 

حسین عزیز! خوشحالم از من جدا شدی، خیلی خوشحالم. اگر چه مدتی از لحاظ روحی گمشده ای دارم، اما از جدا شدن تو خوشحالم، چون طاقت نداشتم تو را از دست بدهم. من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلو چشمم هستند.

 

حسین! بارها که با هم به خطوط مقدم می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم. اگر چه هرگز بر زبان جاری نکردم و می نویسم برای آینده پس از خودم، که خدا می داند با هریک از آنها که از دست داده ام چه بر من گذشت و حتی بادپا، جمالی، علی دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم. همیشه جلو که می رفتم نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله ای بخورد و تو شهید شوی. به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی، حداقل من دیگر داغدار تو نمی شوم و تو زنده از من جدا شدی که خداوند را سپاسگزارم.

 

حسین جان! شهادت می دهم که سی سال با اخلاص و پاکی و سلامت و صداقت زندگیت را فدای اسلام کردی. تو بی نظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر.

 

حسین! پسرم، عزیزم، برادرم، دوستم، از خداوند می خواهم عمری با برکت داشته باشی و حسین پورجعفری را همانگونه که بود، با همان خصوصیت تا آخر حفط کنی.

 

حسینی که برای هر مجاهدی اعم از عراقی، سوری، لبنانی، افغانی و یمنی، آشنا بود. او نشانه و نشانی من بود. چه زیبا بود در این چند روز سراغت را از من می گرفتند و کسی باور نمی کرد همراهم نباشی.

 

حسین عزیز! فقط قیامت است که حقیقت ارزش اعمال معلوم می شود و چه زیباست آنوقتی که همه حیران و متحیرند و تو خوشحال و خندانی.

 

اجر این خستگی ها را آنوقت دریافت خواهی کرد، آنوقت که خانواده و وابستگان به تو نیازمندند و به تو توسل می جویند، خداوند اجر جهاد تو برادر خوبم را اجر شهید قرار دهد. به تو قول می دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم.

 

حسین عزیزم! سعی کن پیوسته تر و تازه بودن جهادی را در هر حالتی در خودت حفظ کنی، اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است.

 

حسین جان! عمر انسان در دنیا به سرعت سپری می شود، ما همه به سرعت از هم پراکنده می شویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می افتد. ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که می گذارند،در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست. چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد.

 

حسین عزیز! اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند.

 

برادر خوبم! اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمند شو! دردی که خنکای وجودت را در گرمای سوزنده غیر طاقت است.

 

دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد، عزیز برادرم همه دردها، درد نیستند و همه بلاها، بلا نمی باشند. چه بسیار دردهایی که دوای دردند و چه بسیار بلاهایی که در حقیقت خودت را به او بسپار و رضا

 

یتش را عین نعمت و لطف و

 

 محبت بدان.

 

 

حسین! می دانی چه وضعی دارم و آگاهی بر غم و اندوه درونم. می دانی چقدر به دعایت نیازمندم. خوب می دانی چقدر هراسناکم و ترس همه وجودم را فراگرفته است و لحظه ای رهایم نمی کند. اما نه ترس از دشمن و نه ترس از نداشتن، نه ترس از از مقام و مکان. تو می دانی! چون پاره ای از وجودم بودی، ترس من از چگونه رفتن است، تو آگاهی به همه اسرارم! دعایم کن و در دعایت رهایم نکن.

 

انشالله تو و خانواده مجاهد و صبورت همیشه موفق و موید باشید. خداحافظ برادر خوب و عزیزم، دوست و یار باوفاو مهربان و صادق سی ساله ام.

 

خداحافظ، برادرت قاسم سلیمانی

۱۰ / ۸ / ۱۳۹۵ سفر حلب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید کاووسی

نابودی ترامپ

سلام

این مدیریتی که ترامپ جلو برد و آموزش های غلطی که به همسایه های ما داد حسابی میه عبرت هست

اما کار احمف چیه؟ حماقت بیشتر و درس نگرفتن از این موضوع به شدن مهم

ترامپ در حال نابودی و آب شدن هست

و این عاقبت ظالمین هست

دشمنای قوی برای ما همیشه ضرر خالی نبوده

میدونین منفعت دشمنی های ترامپ چی بوده؟

در نظرات جوابگوی شما خواهم بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید کاووسی

مادرهای ما

 

 

🌺مادرهای ما ...

از نسل مادرهایی هستند که تخت دونفره نداشتن اما شب سرشون رو با شریک زندگیشون ،روی یک متکا میذاشتن....عاشقانه هاشون رو جااااار نمیزدن .....مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند که به قناعت وقانع بودن افتخار میکردند .......مادرهای ما یک میز پر از عطر ولاک و سرخاب وماتیک نداشتن اما بعد از حمام لپهاشون گل می انداخت و لباسهاشون بوی عطرِحنا و گلاب میداد ...........مادرهای ما با کم وزیادِ زندگی ساختن و دَم نزدن ...صبور بودن...

کیک تولدو کادو ولنتاین وسالگرد ازدواج نداشتن اما خنده هاشون عمیق واز ته دل بود .......

🌺مادرهای ما هود و ماکروفرو ظرفشویی نداشتن اما خونه هاشون همیشه بوی تمیزی میداد .....عطر ِغذاشون تا سر کوچه میومد .....سبزی و نون تازشون همیشه تو سفره بود .....شیشه های ترشیشون روی طاقچه چیده بود ....

نگران مانیکور پدیکور ناخنهاشون نبودند با دستهاشون کتلت درست میکردند اونقدر خوشمزه که انگشتامون رو هم باهاش میخوردیم ......

مادرهای ما واقعی بودند .....

 

🌺زنده هاشون موندگار و رفته هاشون بهشتی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید کاووسی

تخلیه انرژی منفی با لیمو

عجیب‌ترین تکنیک تخلیه انرژی منفی با "لیمو"/ پولدار شدن را با لیمو تجربه کنید🍋🍋🍋🍋

به کمک چند راهکار جادویی با استفاده از لیمو به طرز شگفت‌آوری انرژی‌های منفی خانه و محیط کارتان از بین رفته و آرامش را در زندگی خود احساس می‌کنید.

به گزارش خبرنگار کلینیک گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران؛ بسیاری از افراد به انرژی‌های منفی اعتقاد ندارند اما باید بدانید که این انرژی‌ها بنابر علم متافیزیک وجود داشته و می‌توانند بر سلامتی، آرامش و روابط‌مان با دیگران تاثیر بگذارند، با این حال لازم نیست که در این مورد نگران باشید چرا که در این مطلب راهکارهای شگفت‌انگیز طب باستانی چینی که انرژی منفی را از شما دور می‌کند معرفی می‌کنیم.

لیمو زندگی‌تان را سرشار از آرامش می‌کند

می‌توانید به جای استفاده از انواع عطرها و خوشبو کننده‌ها با قرار دادن لیمو به مدت طولانی انرژی‌های منفی که شما را احاطه کرده از بین برده یا میزان آن‌ها را کاهش دهید.
کافی است سه عدد لیمو سبز را در مکان‌های مختلف خانه‌تان قرار دهید و زمانی که سبز یا سیاه شدند آن‌ها را با لیموسبز جایگزین کنید. 

پوست آن در آب باران جوشانده و از آن به عنوان یک طلسم جادویی برای از بین بردن انرژی‌های منفی استفاده کنید.

قرار دان 9 عدد لیمو در یک سبد بزرگ در بالای یخچال و بر روی مقداری برنج نیز همین تاثیر حیرت‌آور را دارا است.

با اسپری کردن آب لیمو در اطراف خانه نیز انرژی‌های بد را از خانه‌تان دور کنید.

به منظور آرامش محل کارتان می‌توانید یک عدد لیمو را در کشوی میز خود قرار دهید.

علاوه بر این راهکارها می‌توانید یک لیمو در کیف‌تان قرار داده و در تمام طول روز همراه خود داشته باشید، شب این لیمو خشک شده و باید آن را دور بریزید.

ثروتمند شوید

یکی دیگر از خواص خارق‌العاده لیمو برکت و افزایش مال و دارایی است. کافی است 8 لیمو را در یک دایره و یک لیمو دیگر را در وسط آن قرار دهید.

با این روش همه عاشق‌تان می‌شوند
یکی دیگر از خواص معجزه‌آسا لیمو جذب محبت و عشق علاقه دیگران است. کافی است در یک کاسه سه عدد لیمو را قرار داده و آن را روی میز کنار تخت خود بگذارید.

مانند یک کودک با آرامش بخوابید 
برای آن که از انرژی‌های بدی که ممکن است در طول روز سراغ‌تان بیاید خلاص شوید یک عدد لیمو را به چهار قسمت برش زده و لیمو برش خورده  را در ظرفی که در آن نمک ریخته، قرار داده و ظرف را قبل از رفتن به رختخواب زیر تخت‌تان قرار دهید.

اگر این امکان برای شما نیست که ظرف را در زیر تخت قرار دهید می‌توانید آن را در کنار دیوار و یا روی زمین در نزدیکی محل خواب‌تان بگذارید.
توجه کنید که صبح به هیج وجه نباید به لیمو دست بزنید و فورا آن را در سطل زباله بی‌اندازید. 
برای آنکه تاثیر فوق‌العاده این روش را مشاهده کنید بهتر است که این کار را تا سه شب ادامه دهید.

گفتنی است؛ با انجام راهکارهای حیرت‌انگیز ذکر شده به زودی تمام انرژی‌های منفی وارد شده به شما از بین می‌روند.

 

منظور لیمو ترش درشت ومحلی هست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمید کاووسی